(گذشته): تصاویری از خورشید و مهربان و سه بچه شاگرد دیگر که در غیاب پدر خورشید در پیاش گذاشتهاند تا به انتقام تنبیهی که از پدرش شدهاند، او را آزار کنند.
بچهٔ اول: بر پدرت لعنت خورشید! (یک بافه از موی خورشید را میکشد، به غضب.)
بچهٔ دوم: بر پدرت لعنت خورشید! ( بافه ای دیگر از موی خورشید را میکشد، به محکمی.)
بچهٔ سوم: بر پدرت لعنت خورشید! ( طّرهٔ موی خورشید را میکشد، به سختی.)
مهربان: بر خودت لعنت خورشید! (و چین زلف از خورشید میکشد، به نرمی اما.)
(اکنون):
خورشید: باور میکنی پدر؟ چون مهربان گیسویم را به نرمی کشید، دل به او دادم. مهر ما به همین آسانی آمد.
—سلام بر خورشید، محسن مخملباف، ۱۳۷۲