همیشه گراهام گرین را سایه‌ای دنبال میکند: سایهٔ گراهام گرینی دیگر، که هم اوست و هم نیست. ابهام همچنان برجاست، چرا که خود او، از سر فروتنی، از سر علاقه به رمز و راز و از آن‌جاکه نگران خلوت خویش است، پنهان‌کاری را برمیگزیند، اما بیش از همه برای این‌که تنها مایملکی که برایش حیاتی است –یعنی کارش را– از گزند «عوارض مزاجی» خود مصون دارد.

این کتاب شاید سند شکست من باشد: وقتی آدم میخواهد در زوایای این شخصیت متناقض نفوذ کند، شخصیتی که در آن واحد هم به زمان ما این‌همه نزدیک است و هم از آن این‌همه دور، به دیوار برمیخورد، دیواری متحرک. گراهام گرین هرگز به میل خودش اسرارش را فاش نمیکند؛ از شنیدن صدای خود لذت نمیبرد، وراج نیست. همیشه اصرار ورزیده که هرآن‌چه ممکن است دربارهٔ زندگی خود بگوید یا بنویسد، یا هرآن‌چه ممکن است در این باره گفته یا نوشته شود، بیش از آن چیزهایی نیست که در کتاب‌هایش افشا میشود، و بدین ترتیب آدم‌های کنجکاو را مأیوس کرده است.

مردی دیگر، ماری فرانسواز آلن، ترجمهٔ فرزانه طاهری

۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ‌ ناصر
دسته: آدم‌ها, نقل قول | برچسب: | یک دیدگاه

یک نظر

پاسخ دهید

بخش‌های الزامی با * مشخص شده‌اند.