بایگانی
یکی از تلاشهای هنوز ناموفق من، اقتباس از «آقای ریپلی با استعداد» بود. مشکلی اصلی هم همین معادلسازی برای مجالس و معاشرتها. همین دوستیهای ناهمگون و همزبانیهای ناهمدل. هنوز هم نمیتوانم معادل درستی در فرهنگ خودمان برایش پیدا کنم. شاید … ادامه
بیشترین خونسردی ممکن
گهگاه به خود یادآوری میکرد که اندیشیدن به خونسردی، بیشترین خونسردی ممکن، بسیار بهتر است از تصمیمگیری از سر استیصال.
هنوز تاریک
هنوز هم نمیدانم درست چه اتفاقی افتاده بود؛ رویش خوابیده بودم یا بالشت مقصر بود. اما دست چپم دیگر نبود. یعنی احساسش نمیکردم. آمدم غلت بخورم دیدم انگار یک تکه از بدنم به جایی گیر کرده است. هرچه تلاش میکردم … ادامه
یکی دیگر از هزاران شروع!
همیشه امید پشتوانه شروع است و شروع کردن نشانه …، نشانه…، علامت…، از همین الان شروع شد. گیر کردن! انسداد! خدا به خیر کند. نه؛ شروع کردن علامت هیچی نیست!